کاری کارستان
این ثانیهها این دقیقهها
پشت به پشت هم درگذرند
و من حیران و بهت زده
از عبور این همه ثانیه این همه لحظه باشکوه
به شبهای شعرمیروم
شاید آنجا یکی شدنی
شاید آنجا حرفی که حرف است
مرا عبوردهد ازسکون
و تکرار بیهودگی
شاید آنجا لبخندی
برهاند مرا ازتکرار تاریخ
وعبودیتی ساده،عبودیتی ژرف
ساختارمرا درخود برهاند
ولی افسوس هنوز کاری که کارستان است
و حضورشاعررا تداعی می کند
درازدحام کوچهها محو میشود
بازهمچنان چشمان من سویی دارد
به عبور از کوچههای ازدحام
و کاری که کارستان است
آبی کوهستان