CACTUScultural and publishing institue                   انتشارات کاکتوس

 

شعر هفته شماره 168 به تاریخ جمعه 1382/7/25 از حافظ شیرازی

 

گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد

بسوختیم در ین آرزوی خام و نشد

بلابه گفت : شبی میر مجلس تو شوم

شدم برغبت خویش کمین غلام و نشد

پیام داد که خواهم نشست با رندان

بشد برندی و دردی کشیم نام و نشد

رواست در بر اگر می طپد کبوتر دل

که دیده در ره خود تاب و پیچ دام نشد

بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل

چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد

بکوی عشق منه بی دلیل راه قدم

که من بخویش نمودم صد اهتمام و نشد

فغان در طلب گنج نامه مقصود

شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد

دریغ و درد که در جستجوی گنج حضور

بسی شدم بگدائی بر کرام و نشد

هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر

در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد