CACTUScultural and publishing institue
یاد تو
شبی یاد دارم که تنهای تنها،
در آن ژرفنای سیاهی،
گذشتم ز ویرانهای سوی ویرانهای.
و در راه بس کوچه پس کوچههایی.
درختی، دری، بر زمین جای پایی.
تو با من نبودی، دریغا.
تو با دیگران سرخوش و مست.
من و یاد تو دست در دست
ز هر کوی و برزن،
ز هر سایه روشن گذشتیم.
رسیدیم جایی، چه جایی!
ندانی چها دیدهام، چه جایی!
ندانی چها دیدهام، یا شنیدم.
در آن بزمگاه شبانه
همه باده نوش و همه میپرست.
سخنها ترانه.
ترانه جاودانه.
کجا بودی آن شب، کجا ای فسانه؟
چه شبها که با هم دویدیم!
چه آوازهایی شنیدیم!
ز دلهای خسته.
ز لبهای بسته.
بیا نزد ما تا ببینی.
شراری و شوری و حالی.
ز سرهای شوریده نازک خیالی.
صدای بهم خوردن جام بر جام.
همه طرهها دام در دام.
من اینجا غریبم.
غریبی پریشیده دلتنگ.
بجز تو کسی را نبینم.
نه دل در هوایی نه چشمم به سوئی
کجایی بیا ای فروغ شبانه
ای خروش دل تنگ
ای یگانه.
بیا گیر دستم که مستم
در این شور مستی به یاد تو هستم.
دریغا که شب بال زد رفت.
چو مرغ سیاهی که بگریزد از هول.
گریبان دریده به میخانه رفتم.
دوباره هیاهوی مستان
دوباره صف میپرستان
نگاهم به عکس تو افتاد در جام.
ندانی چه زیبا شدی در نگاهم!
دمی رحمی ای جان
به سوز دل و اشک و آهم.
ندانم که هستی؟
ز زور کدامین می ناب مستی؟
دلم را رها کن زدامت.
و یا قلب خود را به من ده
همه شب به خوابم در آئی
چو بیدار گردم نپائی.
رها کن دلم را رها کن
و یا قلب خود را به من ده.....
قاسم لاربن