CACTUScultural and publishing institue
یاد تو
ما دویدیم.
تا در خانه راز.
تا بن کوچه غم.
تا هیچ.
سحر آئینه به دست
گل هراسان ز تجلی
و نسیم به نوازش سرگرم
ما گریزان ز هیاهوی حیات
دل مشوش ز صدای ترک جام خلود
پشت افسانه هول
راه ما تا سر کوه
تا لب آب
تا فراغت
راه پر پیچ و خمی تست
بوتههای اندوه
در حسرت چیدن میسوخت
چمن سبز فراموشی
تر گونه ز شبنم
ما ز اندیشه فراتر رفتیم
رسیدیم به سر چشمه وهم
به ابهام
به مجهول شناور در ذهن
در آنجا
ما پر از زمزمه راز وجود
وجهان لبریز از ما
تابیدیم
سایه را تاراندیم با تابش خود
تا به آواز خدا گوش دهیم
نور پاک ازلی نوش کنیم
مست و هشیار شویم
هشیار از چلچلهها
ما دویدیم
تا لب چشمه شک
خرمن خیرگی آمد به سراغ
آشفته شدیم
رگ هستی لرزید
مرغ افسانه گریخت.....
قاسم لاربن