تكريم و خوارشماري
درهاي بيگانهپرستيمان
كوتاهتر از آني نيست
كه دروازه شهري
يا كشوري
يا . . . برآمده از پاشنه ديرين يكي پاسخ
كه آري . . . !
قدر حرمت انسان
اينجا . . . !
استوارتر از نااستواري گامهايي ناگزير
بر پوست پرتابي خربزهاي مقدر نيست
و هر انگشت اتكاي خودي
آكنج آزارنده ترحمي
تا در پناه گلسنگهاي خرد شماريمان
چندان، كه پيشاني ظلمت بر سنگ ميفشريم
چيزي به ياد نميآريم
مگر نشان گلآلوده چكمه بيگانه را بر گل قالي
و قواره نخنماي مساواتي
كه بر كالبد هر بندهاي
به اقتضاي اطاعتش دوختهاند